داستان علاقه پسر به بابا
نوشته شده توسط : AMANJ .Z

  : ا گر دليلت براي پرسيدن اين سئوال ، فقط اين بود كه پولي براي خريدن يك اسباب بازي مزخرف از من بگيري كاملأ در اشتباهي. سريع به اطاقت برگرد و برو فكر كن كه چرا اينقدر خود خواه هستي. من هر روز سخت كار م ي كنم و براي چنين رفتارهاي كودكانه وقتندارم .پسر كوچك، آرام به اتاقش رفت و در را بست .مرد نشست و باز هم عصبان ي تر شد : چطور به خودش اجازه مي دهد فقط براي گرفتن پول از من چنين سئوالاتي كند؟بعد از حدود يك ساعت مرد آرام تر شد و فكر كرد كه شايد با پسركوچكش خيلي تند و خشن رفتار كرده است . شايد واقعآ چيزي بوده ك او براي خريدنش به ۱۰ دلار نياز داشته است . به خصوص اينكه خيلي كم پيش م يآمد پسرك از پدرش درخواست پول كند.مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد. خوابي پسرم ؟پسر پاسخ داد :نه پدر ، بيدارم.من فكر كردم شايد با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولاني بود و همه ناراح ت يهايم را سر تو خالي كردم . بيا اين ۱۰ دلاري كه خواسته بودي.پسر كوچولو نشست ، خنديد و فرياد زد : متشكرم بابا ! بعد دستش را زير بالشش برد و از آن زير چند اسكناس مچاله شده در آورد. مرد وقتي د يد پسر كوچولو خودش هم پول داشته ، دوباره عصباني شد و با ناراحتي گفت : با اين كه خودت پول داشتي ، چرا دوباره درخواست پول كردي؟پسر كوچولو پاسخ داد : براي اينكه پولم كافي نبود ، و لي من حالا ۲۰ دلار دارم. آيا م ي توانم يك ساعت از كار شما را بخرم تا فردا زودتر  به خانه بياييد؟ من شام خوردن با شما را خيلي دوست دارم 




:: بازدید از این مطلب : 489
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 8 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
mahan در تاریخ : 1390/2/13/2 - - گفته است :
ایول ایول


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: